سالروز به دنیا اومدنمه... تبریک بی تبریک... اما بعضی ها یه چیزایی گفتن که موندگار میشه اینجا... از الان تا همیشه... تا کی؟؟؟ تا همیشه...
الهام میگه: لبهایت طعم سیگار میداد! و من میدانستم که تو سیگار نمیکشی..
یه بغل رز سپید هول می دم تو بغلت... با لبخندی به گشادی صورتم...
تولدت به اندازه ی 23 بار مبارک آسمون...
بلانش دوبوآ میگه: فکر می کردم مردی با این همه گلوله در سینه گریخته است و گوشه ای در آسمان خاکستری سیگار دود می کند ... چه بزرگ اشتباهی. مرد با پاهایی چسبیده به زمین و سیگاری خاموش، به گلوله های رها شده در تاریکی می نگرد ...
شبنم میگه: روزها ارغوانی تر از اونن که سفید ببینمشون.
صابر میگه: زندگی کوتاهه عرشیا . باید خوشحال باشی . هیچ چیزی اونقدر ارزش نداره که بخوای واسش ناراحت بشی.
باید عاشق بود و از لحظه به لحظهی زندگی لذت برد.
دنیا دنیا چیزایِ خوب برات آرزو میکنم .
تولدت مبارک
شاسوسامیگه: هم آغوشی ای نازک در شب مکاشفه و ژرفایی داغ.داغ از تن.داغ از عشق داغ ازشهوت حتی!مشتی سلول.تنها...گرد وجودی میچرخند. 9460روزپیش بود یادت هست؟!تکان میخوردی گاهی درحبابی پرخون وآب و گرم. برگردبه همان باغ سیب به همان آغوش برگرد میان همان حباب همان وجود...برس به اوج به عروج به فوج...به نقطه ی تلاقی تو ونگاه و پل!نیا که اینجا تنها بال هایت را میگیرندودلتنگی میدهند،اینجا معاملات تنها ضررند وبس!جان،عشق،آزادی میگیرند...تنفروغربت میدهند!ازهمان دردی که متولد شدی نفهمیدی؟
آنا میگه:
ساده و صمیمی
سرد و تلخ
داغ و ژرف
گوارای وجود
معجونی که تویی
راحیل میگه: دلکم ، من نمیدانم چرا حرفهایم تمام شده است ، جوری که انگار مغزم بوی کپک میدهد. نمیدانم شاید انقضای سلولهای خاکستریم پیش از تمام شده اند و من نمیدانم چه بگویم. از من خورده نگیر ...این روزها احساس میکنم کودکی ۲ ساله ام که حرف زدن بلد نیستم. به چشمهایم نگاه کن. تمام حرفهایم را برایت نوشتم...بخوان...با صدای بلند بخوان....
لیــلی میگه: دلمردگی ِ این خرداد ما را کشت
اما ...
امشب ، از آن ِ ماست
با میلادت ... از نو زنده میشویم
من اینجایم
با اعصابم بر آتش ِ این سیگار
تو اما ...
دستانت در تنهاییت یخ می زنند
باشد که در خرداد ِ بعد ... در میلاد ِ بعد ... تنها نباشی و نباشم !
جور ِ دیگر باید رقم میخورد این روز!
امروز ِ ما را چه شد !؟
من به کجا رسیدم از تو ؟
بیهوده است ایستادگی بر این اندیشه های سرد
اشک بر چشمان چیره شد
و نشان خنجر بر پوست غالب آمد
باشد که فراموش کنی
باشد که فراموش کنم
دلمردگی ِ این خرداد ما را کشت
اما ...
امشب ، از آن ِ ماست
خاکستر میگه: با چند تا تکون شدید پوسته ی خشک شده رو با صدای قرچ قرچ میشکافم... میزنم بیرون از پیله سرخ... نور پر میشه تو چشام و کور میشم همین اول کاری... خوش اومدم... هـه... خوش اومدم؟؟؟
چیزنوشت 1: جای نوشته های پویان و چند نفر دیگه اینجا خالی خواهد ماند... تا کی؟ تا همیشه...
چیزنوشت2: واسه درد میل گفتن و سکوت... واسه لحظه های مرگ شمع و فوت... یه توهم توی لمس زندگی... یه تولد توی اوج خستگی...
پنج راه برای تداوم یک رابطه عاشقانه
حسادت زیاد زنانه از زندگی زناشویی حفاظت می کند
18828 بازدید
26 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
28 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian