جهان خدای بزرگ بهار و خزان دارد ، گل های گلستان و بلبلان
گریخته از جفای گلان، بهار و خزان دارند ، دل من هم که زمانی از آتش
عشق او گرم و شادان و شاداب و بهارش او را سر مست مینمود بخزان
میرود سردی جهان کاینات در گرمی دل من اثر ندارد این سردی بینهایت
دل او است که آتش خاموش نشدنی مرا بخاکستر تبدیل میکند!
ای دختر ستمگر چونست که مانند باد خزانی سرد و بی ـ
رحم و کشنده ای؟
هنگام وزش باد خانمانسوز خزانی گلان بی پناه را دیده ای که
چگونه در فراق بهار و بلبل شیدا میگریند ؟ آیا هیچ مرگ پروانه و
نوحه سرایی او را در خاموشی تماشا کرده ای؟
تو نیز با سردی خود گریه و ناله و نوحه سرایی دل تیره روز مرا
بوجود میآوری که اثر ناله و نوحه ی آن جان پروانه را میگیرد و طراوت
گل را آناْ به خشکی میکشاند.
ای دختر ستمگر چونست که مانند باد خزانی سرد و بی ـ
رحم و کشنده ای؟
دیگر خنده کودکان معصوم لبهای مرا از هم نمی گشاید گل و
سبزه و زیبارخان جهان در نظرم جلوه ندارند این تویی که احساس
مرا در هم شکسته و وجودم دا در خود به تحلیل برده ای .
این جسم و دل و روح مرا که دیگر تاب و توانش از دست رفته
بپذیر و هر آنقدر که خواهی رنج و آزارش ده زیرا دیگر این جسم و
روح از درد و اندوه اشباع شده و هیچ چیز حس نمیکند فقط بدنبال
تو و بیاد تو به حرکت و زندگی بدتر از مرگ ادامه میدهد.
ای دختر ستمگر چونست که مانند باد خزانی سرد و بی ـ
رحم و کشنده ای؟
پنج راه برای تداوم یک رابطه عاشقانه
حسادت زیاد زنانه از زندگی زناشویی حفاظت می کند
18834 بازدید
32 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
34 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian